ترکش

چند موی بلند

روی بالشم جا مانده است،

درست مثلِ

چند ترکش

در بدنِ

یک

سرباز

عکس و متن های عاشقانه و زیبای جدید



نظرات شما عزیزان:

raha
ساعت13:27---10 دی 1394
از غم نیاموزی چرا ای دلربا، رسم وفا؟
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر میزند


raha
ساعت22:42---6 دی 1394
آدم ها زیبا فکر می کنند .. زیبا حرف می زنند ..

اما ..

زیبا زندگی نمی کنند ...


سحر
ساعت19:12---2 دی 1394
سلام هم وبلاگی
از چیزهای کوچک زندگی لذت ببرید
روزی به عقب برمیگردید و در میابید که آنها چیزهای بزرگی بودند...!!


زهرا راد
ساعت17:45---30 آذر 1394
عمرتون صد شب یلدا

پولتون قدر یه دنیاتوی این شبهای سرما

یادتون همیشه با مادل خوش باشه نصیبت

غم بمونه واسه فردا

یلدا و اولین نفس زمستونیتون مبارک


ریحانه
ساعت12:41---28 آذر 1394
سلام اپم خوشحال میشم بیای[گل]

ریحانه
ساعت12:40---28 آذر 1394
سلام اپم خوشحال میشم بیای[گل]

زهرا راد
ساعت10:16---28 آذر 1394
دلتنگم ... نگرانم ... داداشم

Nafas
ساعت17:21---22 آذر 1394
مسیر عشق

بلبلی دیدم که با گل صحبتی بسیــــــــــار دارد
می کنـددرگوش گل هر آنچه در منقـــــــــار دارد

گاه ثنا گوید به گل، گـــاه درخفـــا بوسد به گل
گاه گله دارد زگـــــل، اینکه چرا گل خـار دارد؟

گل چو بشنید این سخن، خندید و گفت او را به طعن
هر که طی کرد راه عشق،گفت پیچ و خـم بسیار دارد

زندگانی را بسـی تلخـی و شیریــــــن با هم است
طـــالب گنـج را ندیدی دوسـتی با مــــار دارد؟

گفت در قـرآن خــدا((لقــد خلقنـــا فی کــبد))۱
یک نفر پیدا نشد کاین آیــــه را انکــــار دارد

گفتم امشب مـی روم بینم جمــالــــش، گرچـــه او
همنشیـنی با من مجنــون صفت را عـــــــار دارد

شد نصیبم درد و هجران، پس خدایا وصلتی حاصل نما
هــرکـه را عشـق به یـــاری، دلبری، دلدار دارد

۱) قرآن کریم: ما انسانها را در رنج و سختی آفریدیم

سیدخلیل جبارفلاحی


Nafas
ساعت17:20---22 آذر 1394
آشفته خیالی تا کی

چون ســــــر زلف تــــو آشفته خیالی تا کی ؟!
من و عشـــق تو و ســـــودای محالی تا کی ؟!

نه کناری ! نه کلامی ! نه گرفتم ز تو کامـــی
سهـــم من از تو فقط خنـــده ی خالی تا کی ؟!

کوچه ی وصل تو را شسته دو چشم تـــر من
بـــزنم پرسـه در این کوی و حوالـــی تا کی ؟!

شــــده در کنــــج دلم سبــــــــــز، نهال غـــم تو
بـــــــــزنم تکیـــــــه بر این تازه نهالی تا کی ؟!

شده ام هــــر شب و روز دست به گریبان غمت
بِیـــن من با غـــم تو جنـــگ و جدالی تا کی ؟!

روزه ی هجـــر تو را طاقـت افطـــاری نیست
جست جـــــوی رخ آن ماه هــــــــلالی تا کی ؟!

خـــون دل در عــوض باده ی لعلـــــــــت نوشم
تر کنــــــم من لب از این رزق حَــلالی تا کی؟!

زیر پا می نهــی ام تا که به کامـــت برســــــی
این چنیــــــن سهـــــل کنی سیــــر تعالی تا کی؟!

بس کنم من دگر این خواهش بی حاصل خویش
پر کنـــم دفتــــر از این قیــــــل و مقالی تا کی ؟!

سیدخلیل جبارفلاحی


Nafas
ساعت17:19---22 آذر 1394
برف پیری شــده تـاج سـرم از لطف خـــدا
بــاورم نیــست ولی، آمده یک‌بـاره چـرا؟
نیک چــون می‌نگرم راه بــه جـایی نبــرم
کایـن سفیدی ثمر چیست که پوشیده مـرا؟
نالــه ســرد مـرا هـر که شنیده‌است نگفت
تو که ‌هستی؟ چه‌کنی؟ چون‌ شده‌ای‌ خلق‌نما؟
سالها زنـــدگی از دسـت بشــد بـی‌تـدبیر
ای دریــغا که دمـــی عــقل نشـد راهنـما
بعــد عـمری که دم از بنـدگی حــق زده‌ام
یـادم آمد هـمه در بند بـودم بی‌پـــروا
تا چه پیـش آیـدم آخـر، چـه بـود تفدیرم
بعـد از این دسـت مـن و دامـن پرمهر خدا
کس نـداند چـه شـود عاقبتش، چـون مـیرد
یـا کجا رخت ببنـدد، چــه زمان از دنـیا
این‌ جهان دزد ‌شروری‌ است‌ که ‌در قامت‌ دوست
بـه فنا داد عجب شــوکـت و ایـمان مــرا
کســی از زحـمت امـروز اگـر سـود نکــرد
مطمـئن باش کــه سـودی ببــرد از فــردا
شــب تاریــک چـه می‌پرسی از احوال دلی
کـه ندارد به جـز اندوه و غم یـار، نـوا
سـاربانا بـه فدایت بـــده لخــتی مهلـت
کــه دلـم پیـش نگـاری‌ است گرو، جان شما
“عابد” این رخت‌ سفیدی که به‌ تن دوخته‌ای
هـمه داننـد کـه دلقی‌اسـت بر اندام گـدا

غلام عباس سپاس‌دار


Nafas
ساعت17:18---22 آذر 1394
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود
دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود
خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟
می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود
تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود

زنده‌یاد نجمه زارع


Nafas
ساعت17:17---22 آذر 1394
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست…

از : زنده یاد نجمه زارع


Nafas
ساعت17:16---22 آذر 1394
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند


Nafas
ساعت17:14---22 آذر 1394
جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی

من میانسالم ؛ تو داری زود پیرم می کنی

نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز

آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی

این مطیع محض دست از پا خطا کی کرده است؟

پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟

سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام

رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی!

تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است

آخرش از این نظر هم بی نظیرم می کنی !

من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام

می کُشی یکباره آیا ‘ یا اسیرم می کنی؟


ما دوتا
ساعت14:42---22 آذر 1394
می خواهم دنیا را بهم بریزم
یک شهر را
یک خیابان را
و این خانه را
که جای خالی کوچکی
برای پنهان کردن دلتنگی هایم ندارد


بهارنارنج
ساعت20:19---21 آذر 1394
چ غم انگیز

DUYĞU
ساعت23:05---20 آذر 1394
اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را
و سهم چشم هایم را،سکوتم را ،صدایم را
اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم
اگر میشد که افسار دلم را ول نمی کردم
دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده
همیشه بت پرستم , بت پرستی سخت وابسته
خدایش را رها کرده به چشمان تودل بسته...


DUYĞU
ساعت23:02---20 آذر 1394
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست

یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست

اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست

من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست

لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست

تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست


تـــــــــرمه
ساعت12:27---20 آذر 1394
چه بد دردیستـــ …

آنکه می خواهی اشـــ …

در کنارت باشد …

اما تو نتوانیـــ …

او را داشته باشیـــ …


پشه ها میخندند
ساعت19:36---18 آذر 1394
اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد
هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!


زهرا راد
ساعت10:00---18 آذر 1394
خوبی؟نه سر میزنی نه جواب کامنت میدی. الانم یهو بی خبر یه پست گذاشتی همین!

Μ♥ΝΛ
ساعت22:56---16 آذر 1394


ایستادگی کن

تا روشن بمانی !!

شمع های افتاده

خاموش میشوند ...



هنرمند
ساعت17:14---16 آذر 1394
گرچه مستیم و خرابیم ، چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم ، غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر...


bahar
ساعت19:20---15 آذر 1394
پشت هر کوه بلند، سبزه زارے است پرازیاد خــ♥ـــدا و در آن باغ کسے می خواند: که خدا هست، خدا هست، دگر غصه چرا؟!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 13 آذر 1394برچسب:, | 19:35 | نویسنده : مهرزاد |